حقیقت یا مجاز؟
در دنیای حقیقی با منظره، اتفاق یا شخصی مواجه می شویم که نظرمان را به خود جلب می کند، و افسوس می خوریم که کاش حداقل میشد مثل دنیای مجازی لایک کرد و یا کامنت گذاشت....
.
.
.
در دنیای مجازی با عکس، رویداد و یا پُستی مواجه می شویم که نظرمان را به خود جلب می کند و لایک می کنیم و کامنت می گذاریم (و یا خیلی بی تفاوت از کنارش رد می شویم!) و من افسوس می خورم که کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود*
*سهراب سپهری
غرق شدن در دنیای توهمی
ساختن دنیایی از توهمات پیرامون خود و غرق شدن در آن دنیایِ ساختگیِ توهمی مقدمه ای می شود برای سقوط....
توهم همیشه ساخته ی یک ذهن روانگسیخته و شلوغ و یا مصرف آمفتامین و ... نیست؛ برخی نیز با القای دوستان و یا دشمنان اسیر توهم اند.
.
.
.
پ ن 1: مثال های زیادی از این غرق شدن در دنیایِ ساختگیِ توهمی سراغ داریم ، که گفتن برخی از آن ها جرأت می خواهد
پ ن 2: گویا پزشک اختصاصی آدولف هیتلر از سال ۱۹۴۲ تا زمان مرگ او، برای جلوگیری از افسردگی و رفع خستگی روزانه میزان مشخصی مت آمفتامین (نوعی از آمفتامین) را به هیتلر تزریق میکرد.
فاصله بهانه ایست برای نوشتن....
برای نوشتن در دنیای مجازی بهانه ای لازم است و انگیزه ای؛
بهانه نوشتن: این که قبلاً در وبلاگی چند صباحی می نوشتم و مشغله درس و طبابت فرصتی نداد برای ادامه؛ فاصله در دنیای مجازی به کلیکی بند است و فاصله بهانه ای شد برای نوشتن، فاصله نه از درس و طبابت بلکه از روزمرگی هایی که در گاهی در آن غرق می شویم....
انگیزه نوشتن: انگیزه را نمی دانم سؤال بعدی! (طفره رفتن را هم خوب بلدم)
.
.
.
پ.ن1 (به رسم وبلاگنویس ها): اینجا جزء کوچکی از دنیای مجازی است که قرار است قرار ما باشد
پ.ن 2 : برای حفظ فاصله باید گاهی نوشت.
پ.ن 3: می نویسم پس هستم!