ای جاده های گمشده در مه!

1- بزرگ و بزرگ تر که می شوی (حداقل به گفته ی تقویم ها)  قصه دلتنگی ات پیوند می خورد  به گذشته ها و شاید هم گذشته ات وصله می شود به دلتنگی هایت....

و قصه ی دل تنگی  و گذشته ات  تلنگری می شود تا به یا بیاوری برخی از زمان ها  و مکان ها را  و به یاد برخی بیافتی...



2-..... و من این روز ها...به یاد سالن تشریح می افتم و همکلاسی های سابق

یاد راهروهای تاریک و ساکت طبقه 2 دانشکده می افتم و همقطاران سابق

یاد بیمارستان و همبخشی ها ی سابق

یاد آخرین سفر زمان دانشجویی مان و همسفران سابق

یاد گُردانِ ب؛ گروهان یکم و همخدمتی های سابق

یاد درمانگاهِ ش و همکاران سابق

 اینهمه  همکلاسی و همقطار و هم... پس این همراه اول و دوم و چندم و چندم به چه درد می خورد اگر نتواند یاد و خاطره شان را تازه کند؟ 


پ.ن: عنوان پُست وام گرفته از شعر قیصر امین پور است که در ادامه مطلب آمده...

ادامه مطلب ...

کد 99 در نقطه صفر مرزی

تصویر اول: روز ها و شب هایی را سپری کرده ام که بیمارستان و کشیک آن روز و شب بوی مرگ می داد...

روزها و شب هایی که طعم مرگ داشت، همه گوش به زنگ بودیم که خبر بدهند و صدای خسته ی پیجرِ بیمارستان بپیچد و مدام و بی وقفه بگوید: کُد نود ونه، کُد نود ونه....

به آن دست ها فکر می کنم که قفسه سینه مریض را می فشرد و می فشرد و گاه صدای شکستن دنده ای به گوش می رسید.

به آن  دست ها فکر می کنم که به سوی آسمان بلند می شدند و ... و در ادامه صدای شکستن قلبی و صدای شیون و زاری ...



تصویر دوم: اینجا-نقطه صفر مرزی-  خبری از صدای خسته ی پیجرِ و صدای شکستن دنده و ... نیست ، اما بوی مرگ را می توان حس کرد، هر روز و هر شب اینجا همه گوش به زنگند ؛ اینجا صدای تیر و آتشبار و انفجار خیلی غریبه نیست.

به آن دست ها  فکر می کنم که از پشت خنجر می زنند .

به آن دست ها فکر می کنم که به سوی ماشه می رود و .... و در ادامه صدای شکافتن قلبی و صدای شیون و زاری ...

 

پ.ن 1: کد 99 یا کد آبی: یعنی یک فرد  دچار ایست  قلبی-ریوی شده است و نیاز به احیاء دارد

پ.ن 2: کد های بیمارستانی در ویکی پدیا

معلم انشاء

میخواهم بروم در کوره دهاتی دور؛ نه اصلاً میخواه بروم یک شهر شلوغ، و یک مدرسه شلوغ در جنوب شهر و بشوم معلم انشای کلاس دوم راهنمایی یا کلاس هشتم یا هر اسم وعنوان دیگر

و آن وقت موضوع انشاء های قدیم خودمان را بنویسم پای تخته؛ و هر دانش آموزی که گفت و نوشت که علم بهتر از ثروت است بزنمش ، تا می خورد و تا جا دارد ؛ تا خون بالا بیاورد؛ و هر دانش آموزی هم که گفت می خواهد پزشک شود سیاه و کبودش کنم که بچه ی نفهم میخواهی پزشک شوی که چه بشود، که تا عمر داری یک از خدا بی خبر و مثلاً کارشناسی به سُخره بگیردت و تو را ملعبه ای قرار دهد و هر روز به ساز یک قانون و بخش نامه ای برقصی و الخ....

.

.

.

پ.ن: تغییر زمان آزمون دستیاری از عجیب ترین و غیر کارشناسانه ترین تصمیمات اخیر که اولی و آخریش نیست و نخواهد بود.


پ.ن 2: خشونت را بگذارید به حساب مکانیسم دفاعی بنده!


بعداً نوشت 1 : اگر باز گردم به زمان انتخاب رشته باز هم همین رشته را-پزشکی- انتخاب خواهم کرد.


بعداً نوشت 2: (این نبشته صرفاً یک واکنش به تصمیمات غیرکارشناسانه است به تناسب تصمیمشان-جدا از خوب و بد یا زشت و زیبا بودن تمثال)

پرش افکار

1-   دست و پا زدن در باورهای غلط و خرافه ها یعنی درجا زدن و عقبگرد؛ یعنی سقوط ؛ یعنی خودزنیِ غیر محسوس؛ یعنی....


2-    جایی که باورهای غلط ، رایج می شوند و وارد عرف و روزمره می گردند ، سازِ مخالف زدن (و البته به حق) را نمی دانم به چه معنی است ولی یا انگ وطن فروشی به او می زنند، یا عقده ی خودشیفتگی و توجه طلبی به او نسبت می دهند ، یا دیوانه می پندارندش و سریع نسخه اش را می پیچند و یا ....


3-    میانه ی "دست و پا زدن در باور های غلط"  و  "ساز مخالف زدن" چیست را نمی دانم ولی یحتمل میل درونی به سویی است که هر کس خود داند و ما ادری...


پ.ن: از این شاخه به آن شاخه پریدن در گفتار را در علم پزشکی پرش افکار نامند ؛ از این شاخه به آن شاخه پریدن در عالم وبلاگ نویسی را نمی دانم به چه معنی است....

بدهکار و بستانکار

لیست شماره 1:

به افرادی فکر می کنم که به آنها بدهکارم.

به افرادی فکر می کنم که یک  "معذرت خواهی" و یا "حلالیت طلبی" به آنها بدهکارم.

 

لیست شماره 2:

به افرادی فکر می کنم که از آنها طلب دارم.

به افرادی فکر می کنم که به اندازه ی یک "معذرت خواهی" و یا "حلالیت طلبی" از آنها طلب دارم.

.

.

.

پ.ن 1: به این فکر می کنم که درست است کاشتن تخمِ کینه از جانب برخی (لیست شماره 2) بوده ولی بال و پر دادن به کینه ها ( از جانب من)، عذر بدتر از گناه نباشد کمتر از آن نیست؛ کینه ای که مزمن شده وشاید دیگر با یک  "معذرت خواهی" و یا  "حلالیت طلبی"  التیام نیابد.


پ.ن 2 : ازمیان لیست شماره2 آنهایی که هنوز مزمن نشده اند را به لیست بدهکاری هایم اضافه میکنم.....